-
تو اما آرامم میکنی...
دوشنبه 9 فروردینماه سال 1395 04:22
دنبالِ بهونه برای حرف زدن مثلا تبریکِ سال نو یا گفتن دوسِت دارم چه فرقی میکنه آوار دلتنگی یعنی همینا گم نوشت: جان ِ دل، یادت رفته واسه پست قبلی کامنت بزاری. میدونی که چشم انتظارم. یه چیزایِ دیگه هم یادت رفته خانومِ فراموش کار، ولی خیلی مهم نیس... من که یادمه. راستی یه عالم گل برات فرستادم... ولی هیچ کدوم به دستت...
-
تمام ِ گمشده ی منی...
شنبه 29 اسفندماه سال 1394 22:22
از او خواهش می کنم که هیچ چیز را به یاد نیاورد، هیچ چیز را. نیمکت هایِ لق را و چراغ هایِ مزاحم را و راننده هایِ ترسناکِ ساعت هایِ تاریکِ شهر را و سر و صدایِ خیابان هایِ شلوغ را و پل هایی را که باد بر فرازشان در گذر است... از او می خواهم هیچ چیز را به یاد نیاورد حتی بارانِ امشب را. حتی فوبیا هایم را که وقتی در آغوشش...
-
ممنوعه...
سهشنبه 25 اسفندماه سال 1394 02:22
نشد بغلت کنم دیداری برای دورتر شدن... محکوم ِ به جدایی همه اش همین بود تمام میشوم و این تمام، تمام نمیشود... گم نوشت: یه وقتایی نوشتن واسه اینه که از خودت فرار کنی...از مکانی که هستی، خاطره بسازی، لبخند بزنی، بغل کنی دلتنگی هایی رو که باهاشون درد کشیدی. یه وقتایی هم خب واسه اینه که بشینی و بنویسی تا بفهمی که دقیقا...
-
پیوست به فراموشی...
دوشنبه 14 دیماه سال 1394 22:00
-
اینجا فراموشی بالا بیاورید...
پنجشنبه 19 آذرماه سال 1394 06:00
-
لیلا...
دوشنبه 16 آذرماه سال 1394 05:00
-
در قـلبـــ ِ مـن ساعت ده ِ شـب استـــ...
دوشنبه 9 آذرماه سال 1394 22:00
-
دنباله های نامفهوم این عادت ها...
یکشنبه 24 آبانماه سال 1394 03:00
-
آدمی که هیچ وقت بر نگشت...
چهارشنبه 20 آبانماه سال 1394 11:22
-
حسی که به من داشتی مُرد...
چهارشنبه 13 آبانماه سال 1394 22:02