جاودانگی

جاودانگی...

جاودانگی

جاودانگی...

تو اما آرامم میکنی...

دنبالِ بهونه برای حرف زدن

مثلا تبریکِ سال نو

یا گفتن دوسِت دارم

چه فرقی میکنه

آوار دلتنگی یعنی همینا



گم نوشت:
جان ِ دل، یادت رفته واسه پست قبلی کامنت بزاری. میدونی که چشم انتظارم.
یه چیزایِ دیگه هم یادت رفته خانومِ فراموش کار، ولی خیلی مهم نیس... من که یادمه.

راستی یه عالم گل برات فرستادم... ولی هیچ کدوم به دستت نرسید. 

البته گل ها هم ثابت کردن که نه تعدادشون مهمه نه اینکه از دست ِ چه کسی میگیریشون.

دست توو دست هم به فاصله ها خندیدن لذت قشنگیه انگار...

دور و نزدیک بودن هـم که فقط دو تا کلمه س که میشه نشوندشون کنار بهونه ها تا واقعی تر و موجه تر جلوه کنن.

چشمام و میبندم... به رسم ِ همیشه اسمتُ صدا میزنم...توام زود باشُ بغلم کن.

میدونم  این  آهنگ رو  زیر لب زمزمه میکنی، قدِ آغوش ِ منی... 

قول هم نمیدم که نبوسمت.

...

... ادامه...

آخرایِ نوشته  خوابم برد. اون هم بهترین قسمتش... از دست ِ این بهار که هر چقدر طبیعت رو بیدار میکنه من و خواب آلود و خسته.

البته خیلی ربط به این نداره که نصف ِ شبِ الان.
خیلی خسته ام. تمام بدنم درد میکنه. و چه اصراریه الان این هارو بنویسم رو نمیدونم.

گم نوشت که نباید انقد لوس و آبکی بشه آخرش.

گم نوشت هم گم نوشت های قدیم.  الان هر چی سعی میکنی کلمه هارو بی لحن و دلتنگانه بنویسی  انگار دارن با شبرنگ نوشته میشن از نوع فسفری. کاری نمیش ه کرد برای این همه کلمه های بی صاحاب. فقط میدونی که خواب از سرت پریده. ولی دیگه نای بیداری و فکر کردن هم نداری. از فکر کردن خسته شدم. فکرم درد میکنه.  فکرم خواب میخواد...

این هارو تو میدونی دخترک

خیلی از آدما معنی این جمله هارو نمیدونن..

و خیلی هاشون میدونن ولی نمیفهمن..

و خیلی های دیگه میفهمن اما حس نمیکنن..

تو اما

آرامم می‌کنی
بهترینی.
خوابم می آید

به تناوب.

تو که می‌دانی...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد