جاودانگی

جاودانگی...

جاودانگی

جاودانگی...

هنوز هم دچار...

مثلا اینکه دلت واسه صداش تنگ بشه

واسه خنده هاش

واسه بودن هاش

چشامو بستمو اسمتُ صدا زدم

نمیشه فردا تولدت باشه؟

شاید، شاید اصلا نمیدونی دلتنگمی

شاید مثلا توام دلت واسه صدام تنگ شده باشه

 آره...همین قدر بعید.


دکلمه


گم نوشت:

دکلمه پسورد داره، پسوردش سادس و میدونی. اگه نه که، پیام بده بفرستم.

این وبلاگ دیگه بیننده ای نداره

آخرین کامنتش بر میگرده به چهار سال قبل.

درسته قالب وبلاگ خودسر شدهُ یه دستی به سرو روش کشیده، اما نمیدونه این آب و جارو کردن ها
غبار هیچ فراموشی ای رو پاک نمیکنه.

ولی خب، هیچی نباشه غروب جمعه س، اونم آخرین جمعه پاییز

 درسته نفس نمیکشه ولی هنوز هم هست.
 پُرِ از فراموشیه ولی هنوز هم دچار.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد