جاودانگی

جاودانگی...

جاودانگی

جاودانگی...

یک پُک نوشتن...

hep aklima geliyorsun
bak gordun mü ...
senin de gidecek başka yerin yok...


گم نوشت:
بیشتر از ده سال گذشت...توی این همه بی خاطرگی گم شدم،  ولی تورو گم نکردم.

تمرین بیداری همون قدر سخته که تمرینِ این همه ننوشتن.


دلتنگیتــــ تفنگ گرفته دستـشُ

داره منو میکشه

سالهاس که تیر به خطا میزنه!

نمیدونه که باید قلبم رو هدف بگیره!


نوشته شده در ساعت دو و بیست و دو دقیقه بامداد



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد